تغییرات

www.maryam995.blogfa.com

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و

بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،

بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند…

عضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و

بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی آدمها تر جمه شده اند و

بعضی تفسیر می شوند.

بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و

بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.

بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.

بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.

بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و

بعضی را توی کیف.

بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.

بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و

بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .

ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و

از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت..

به راستی ما کدام کتابیم؟

دوستای گلم سلام

حالتون خوبه

با روزای طولانی تابستون چکار میکنید؟؟؟؟

چی ؟؟؟

طولانی؟؟؟!!!!!

من هم زنده ام خدارا شکر....

آره باید خدا را هم شکر کرد واسه اینکه بااین اتفاقات اخیر منظورم از اول سال تا حالاست همین که در این حد روحیه دارم که بازم اینجام باید خدارو شکرکنم

بگذریم با این حرفا حال همتون رو گرفتم ببخشید.

راستش اینجام که بهتون بگم دیگه وقتشه....

چی؟؟؟

اندفعه جدی جدی وقت خداحافظیه

اما من نمیخوام این پست رو بزنم و از فردا دیگه اینورا پیدام نشه نه...

میخوام مسئولیت این وبو به یکی از شما دوستای عزیزم بدم

خوب پس خبرم کنید...

برای همیشه خداحافظ

پایان زندگی

کاش میشد زندگی را زیبا تمام کرد

به سادگی...

با آرامش ...

کاش میشد گوشه ای آرمید...

دست ها را در کناری قرار داد...

نگاه به آسمان دوخت...

چشم ها را به آسانی بست...

و با فرشته مرگ دست دوستی داد...

بدون هیچ دردی...

بجایی سفر کرد بدون هیچ درد...

                                زشتی...

                                دورویی...

                                دورنگی...

کاش میشد زندگی را زیبا تمام کرد...

کاش میشد زندگی را حالا تمام کرد...

دوستای گلم شاید این آخرین پست تا آخر بهار وشایدهم تا آخر عمرم باشه

تا اون چی بخواد پس تا بعد

 

دل نوشت

خداوندا

       به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند

       عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند

       بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخورده اند

       محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکرده اند.

پ.ن1:

        ما آدما هميشه صداهاي بلندو مي شنويم؛

        پررنگهارو مي بينيم
        و کارهاي سختو دوست داريم
        غافل از اينکه خوبها آسون ميان؛
        بي رنگ مي مونن
        و بي صدا مي رن

 

عید نامه

سلام دوستای گلم

من دوباره اومدم با یکمی تغییر

اول اینکه قالبمو عوض کردم

حیف بود واسه عید نوروز غمگین باشیم

پس بیایید همه با هم بخندیمآواز بخونیمشادی کنیم

و کلا کاری کنیم که شاد باشیم حتی اگه عمیقا و از ته دلمون شاد نباشیم

ولی این عید بزرگ فقط یه بهانه است بهانه ای برای شادتر زندگی کردن و بعد از یه دوره عمیق ناراحتی دوباره شاد شدن.

امروز تنها توی خونه نشستم و به روزهای این سال فکر می کنم

 به روز های که تو مدرسه شاد بودم با بچه ها تو سر و صورت همدیگه میزدیم و از کنار هم بودن لذت میبردیم

گاهی اوقات با هم دعوا میکردیم قهر میکردیم و حتی دیگه حاضر نبودیم ریخت همدیگه را هم ببینیم

و شبهایی که به همین خاطر با لایه ای از اشک روی چشمانمون میخوابیدیم

سلام های بی جواب

دست های دوستی که رد شد

امتحان هایی که خراب شد

و کلا همه اتفاقهای خوب و بدی که افتاد و باعث خنده و گریه ما شد

همه و همه رفتند و گذشتشون میخواد خاطراتشون هم با خودش ببره

ولی این ماییم که باید انتخاب کنیم به کدوم اجازه رفتن بدیم

بیایید این آخر سالی دیگه از هم کینه ای به دل نداشته باشیم تا با یه قلب پاک و شاد سر سفره هفت سین بشینیم و دعا کنیم

دعا کنیم که خدا همیشه پشتمون باشه و همیشه کمکمون کنه

اگه اون نباشه ما توی این دنیا تنهاترینیم

به امید روزهایی بهتر و پرتر از حس خدایی شدن بدون هیچ تنهایی

سال نو مبارک

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

پ.ن ۱:شاید باورتون نشه ولی تمام وقتی که داشتم فکر میکردم به این که چی بنویسم و بعدش اونو تایپ میکردم داشتم گریه میکردم

پ.ن۲:هوا گرفته بود باران می بارید.کودکی آهسته گفت:خدایا گریه نکن درست میشه

 

ادامه نوشته

اینم یه شعر دیگه

این شعر زیبا را مریم حیدر زاده گفته

فوق العاده زیباو قشنگه

مطمئنم که خوشتون میاد

شبی از پشت يك تنهايي نمناك و باراني

تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي ابي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد جدا كردم.
و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :"
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي.
و من تنها براي ديدن ان چشمها تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم"
همين بود اخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت ، حريم چشمهايم را به روي اشكي از
جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد رفتنت رسم نوازش
در غم خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني
دانه بر مي داشت
تمام بالهايش در غرق در اندوه و غربت شد.
و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتن تو انگار كسي حس كرد من بي تو
تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
و بعد از رفتنت درياچه بغضي كرد.
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با انكه مي دانم تو هرگز ياد من را
با عبور خود نخواهي برد
هنوز اشفته چشمان زياي تو ام ...برگرد!
پس از اين سر نوشت انتظار من چه خواهد شد؟
و بعد از اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:"
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
در راه عشق و انتخاب ان خطا كردم."
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم عادت پروانگیمان باز

براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم....

پ.ن: نقاشي تو را مي کشم ولي به جاي رنگ قرمز به قلب فلزي ات ضد زنگ مي زنم ! تا از آسيب اشک هايم در امان باشد.

روز مبادا!

امروز یه شعر از قیصر امین پور گذاشتم بخونید

واقعا قشنگه    

روز باراني

                

روز مبادا

وقتي تو نيستي

ه هست هاي ما

 چونانکه بايدند

 نه بايد ها ...

مثل هميشه آخر حرفم

 و حرف آخرم را

با بغض مي خورم

عمري است

 لبخندهاي لاغر خود را

در دل ذخيره مي کنم :

باشد براي روز مبادا !

اما

 در صفحه هاي تقويم

 روزي به نام روز مبادا نيست

آن روز هر چه باشد

روزي شبيه ديروز

روزي شبيه فردا

روزي درست مثل همين روزهاي ماست

 اما کسي چه مي داند ؟

شايد

 امروز نيز روز مبادا باشد!

وقتي تو نيستي

نه هست هاي ما

 چونانکه بايدند

نه بايد ها ...

هر روز بي تو

 روز مباداست !

 پ.ن۱:راستی دوست دارید دست نوشته های خودم رو هم براتون بنویسم تا بخونید؟

پ.ن۲:خیلی روزگار کسالت باره

پ.ن۳: کاش میشد...

پ.ن۴: گرچه سكوت بلندترين فرياد عالم است ولي گوشم ديگر طاقت فريادهاي تو را ندارد كمي با من حرف بزن

  غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد

 

ادامه نوشته

یه شعر خوشگل

سلام

این شعر یکی از قشنگ ترین شعرهایی که من تا حالا شنیدم

شاعر این شعر آقای محمد رضا رستم بیگلو است.

با تشکر از دبیر ادبیات آقای سامع که این شعر را سر کلاس خوندند و من دنبالش گشتم تا بالاخره پیداش کردم و گذاشتم تا شما هم این شعر قشنگ را بخوانید.

۷۷ حاصل جمع دو بال و پر
۷۷ پر؟ بله ۷۷ پر

مثل دو تا کلاغ که از دور می‌رسند
مثل دو تا کلاغ که پر می‌کشند بر-

بالای هر چه شعر که در دفتر من است
و قار و قار و قار، سرک می‌کشند در-

ابیاتی از پنیر، و صابون و هرچه نیز
انگشتر و کلید و اسناد معتبر

۸۸ پر؟- نه دو کوهان یک شتر
۸۸ پر!- بله هشتاد و هشت پر

مثل دو تا کلاغ که وارونه می‌پرند
وارونه می‌برند خبر را به دور و بر

۵۵ یک عدد گرم گرم گرم
حتا از ازدواج دو خورشید گرمتر

اما به شرط اینکه...وارونه‌اش کنید۱
تا۵ ها بچسبد محکم به یکدگر

و ۲۲ ... دست عددهاست در دعا
پیوسته در قنوت است با چشمهای تر

و ۱۱ دو سطر قرینه‌ست مثل شعر
یا مثل ریل‌های قطار است بیشتر

یا مثل نردبان مصاریع در غزل
یا مثل ابروان نپیوسته‌ای که هر-

۵ -ِ شکسته را به خودش ربط می‌دهد
و بعد می‌رود به ۱۱۱ سفر

و منتقد به شاعر هی فحش می‌دهد
که من ندیدم از این شعری عجیب تر

۱.اگه ۵ را وارونه کنیم شکل قلب میشه

خیلی شعر قشنگیه مگه نه

بعدا دوباره میبینمتون

پ.ن ۱:اینم یه چندتا جمله خوشگل

در نگاه كسي كه پرواز را نميفهمد، هر چه اوج بگيري كوچكتر خواهي شد...

خاطرمان باشد به ياد هم باشيم، شايد سالها بعد در گذر جاده ها بي تفاوت از كنار هم بگذريم و بگوييم آن غربيه  چقدر شبيه خاطراتم بود...

 

دلهاي پاك خطا نميكنند فقط سادگي ميكنند و امروز سادگي بزرگترين خطاي دنياست...

 

هر شب كسي واسه كسي دعا ميكني كه دوستش داري ولي اون نميدونه، امشب واسه كسي دعا كن كه دوستت داره اما تو نميدوني...

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

سلام بر همه دوستای عزیزم

امروز یه شعر براتون دارم که میخواستم به عنوان خیر مقدم زمستان براتون بذارم اما چکار کنم که از امتحانات ترم واهمه دارم

اسم شعر :هوا بس ناجوانمردانه سرد است

اثر:ماث(مهدی اخوان ثالث)

خیلی شعر قشنگیه

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،

سرها در گریبان است .

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

وگر دست محبت سوی کس یاری،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،

که سرما سخت سوزان است .

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک .

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نردیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !



منم من ، میهمان هر شبت ، لولی‌وَش مغموم .

منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور .

منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور



نه از رومم، نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم .

بیا بگشای در ، بگشای، دلتنگم.

حریفا ! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.

تگرگی نیست ، مرگی نیست .

صدائی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم .

چه می گوئی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است .

و قندیل سپهر تنگ میدان . مرده یا زنده ،

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است .



سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ، نفسها ابر ،

دلها خسته و غمگین ،

درختان اسکلتهای بلور آجین ،

زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبار آلوده ، مهر و ماه ،

زمستان است ...

راستی بگید پاییز چطوری بود؟ قشنگ بود یا زشت .

منتظرم...

پ.ن.به من میگن چرا اینقدر شادی و میخندی

اما نمیدونند که کسی که گریه میکنه یک غم و کسی که میخنده صد تا غم داره

سلامی دوباره

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همه دوستای گلم امیدوارم که همتون خوب خوش سلامت باشید و دماغاتون از چاق بودن در حد انفجار راستی با باز شدن مدارس چطورید؟؟ راستی شکوفه هامون چطورند؟(اشتباه نکنید منظورم از شکوفه فقط اول دبستانی ها نیست) یه عذر خواهی گنده به همتون بدهکارم واقعا شرمنده ام که یه مدت مدیدیه که نتونستم وبلاگم را آپ کنم البته شاید واسه بعضیا عادی باشه اما واسه من غیر ممکنه البته این نکته رو هم در نظر بگیرید که من اصولا غیر ممکن هارو ممکن میکنم خلاصه یه مدتی بود که سرم اساسی شلوغ بود به حدی که وقت سر خواروندن هم نداشتم الان بعد از یه ماه تازه سرم رو خواروندم و وقت کردم یه کمی به وبلاگم سر وسامون بدم از همتون عذر میخوام که نظراتون بی جواب مونده و نلینکیده شدید اما قول میدم در اینده ای بسیار نزدیک بهتون سر بزنم و بلینکمتون البته یاد اوری هم بد نیست یه اشاره ی دیگه ای هم بکنید حالا که یک 4 تموم شد نمیدونم دیگه باید خاطرات چیو براتون توی وبلاگ بذارم شاید دیدین به سرم زد وخاطرات کلاس جدیدم یعنی دوم تجربی ج را بذارم حالا.... یه قابلیت جدید که میخوام براتون توی وبلاگم بذارم اینه که تااونجایی که بتونم به سوال های درسی تون جواب بدم البته تا اونجایی که بتونم پس حتما سوالاتون رو بپرسید منم اگه تونستم جوابتون رو میدم. ... . . حالا از همه اینا بگذریم میرسیم به اینکه آبان تولد وبلاگمه وyeke4توی ابان یه سالش کامل میشه دیگه چی میخواستم بگم؟؟؟ . . . . . . . ادم نمیاد پس فعلا بای بای راستی درباره ی هر قسمتی که دوست دارید پیشنهاد بدید بگید چی کار کنم که وبلاگ بهتری داشته باشم . . . پس دوباره بای بای

نوشیدنی مرگبار(چیزی غیر طنز تو این وبلاگ پیدا نمیشه مثل این یکی)

آقا امروز زدم تو کار کساد کردن کارو کاسبی کارخونه ها

ببینید:

ببنيد تو نوشابه  چي ميزنند:

1.بنزوات سديم يك ماده سرطان زايي است كه شما اگه  رفتي بخري قاچاقه ميگيرنتون.بنزوات سديم آدم مي كشه. حق نداري يه گرمشو داشته باشي.عامل سرطان جهانيه.

2.اسيد فسفريك يه اسيد خطرناك كه سنگها را سوراخ ميكنه.

3.كارامل كه حداقل 20 تا بيماري مياره.

4.كافئين 45 تا بيماري مياره حداقل.

5.رنگ سرطانزا.

6.طعم سرطانزا.

7.شكر با حداقل 125 بيماري.

8.دي اكسيد كربن گاز سمي كه از دود گازوئيل تشكيل ميشه.

اين 8تا با هم جمع ميشند، ميشند نوشابه .حالا ببينيد چي ميخوريد:

1.هر وقت خواستيد آشپزخانه،حمام،دستشويي بشوريد نوشابه بريزيد تميز ميكنه.

2.هر وقت خواستيد راه فاضلاب را باز كنيد نوشابه بريزيد .

3.يه دندون توش بندازيد 48 ساعت بعد آب شده.

4.هر پيچ زنگ زده لوله زنگ زده كه با اره آهن بر بريده نميشه پپسي را بريزيد ميتركه.

5.هر لباسي را كه ميخواين چربي زدايي كنيد گريس،روغن،وازلين لكه داره تو ماشين لباسشويي دو تا نوشابه خالي كنيد با توي تشت،تمام لكه را ميبره.

6.سقف اتوبوس،تاير تريلي،رينگ ماشين با هر چي پاك نشه نوشابه بماليد تميز ميشه.

7.تو خونه ها،تو سوراخهاي خانه سوسك هست نوشابه بريزيد همه سوسك ها ميميرند.

پ.ن۱:با عرض پوزش از نیوتن گرامی یکی از طرفدارای پرو پا قرص نوشابه

پ.ن۲:یه سوال کسی ادامه مطلبارو میخونه اخه هیچ کسی تولدمو تبریک نگفت.

 

شطرق!!!!!!!

بهاربيست                   www.bahar22.com

اگر نمی تونی کپی نکن!

از یک استاد سخنور دعوت به عمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید. محور سخنرانی در خصوص مسائل انگیزشی و چگونگی ارتقاء سطح روحیه کارکنان دور می زد.

استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتی که توجه حضار کاملا به گفته هایش جلب شده بود، چنین گفت: "آری دوستان، من بهترین سالهای زندگی را در آغوش زنی گذراندم که همسرم نبود!"

ناگهان سکوت شوک برانگیزی جمع حضار را فرا گرفت! استاد وقتی تعجب آنان را دید، پس از کمی مکث ادامه داد: "آن زن، مادرم بود!"

حاضران شروع به خندیدن کردند و استاد سخنان خود را ادامه داد...

 

تقریبا یک هفته از آن قضیه گذشت تا این که یکی از مدیران ارشد همان سازمان به همراه همسرش به یک میهمانی نیمه رسمی دعوت شد. آن مدیر از جمله افراد پرکار و تلاشگر سازمان بود که همیشه سرش شلوغ بود.

او خواست که خودی نشان داده و در جمع دوستان و آشنایان با بازگو کردن همان لطیفه، محفل را بیشتر گرم کند. لذا با صدای بلند گفت: "آری، من بهترین سالهای زندگی خود را در آغوش زنی گذرانده ام که همسرم نبود!"

همان طور که انتظار می رفت سکوت توام با شک همه را فرا گرفت و طبیعتا همسرش نیز در اوج خشم و حسادت به سر می برد. مدیر که وقت را مناسب دید،‌ خواست لطیفه را ادامه دهد، اما از بد حادثه، چیزی به خاطرش نیامد و هر چه زمان گذشت، سوءظن میهمانان نسبت به او بیشتر شد، تا اینکه به ناچار گفت: "راستش دوستان، هر چه فکر می کنم، نمی تونم به خاطر بیارم آن خانم که بود!"

 

نتیجه اخلاقی:

Don't Copy If You Can't Paste

بهاربيست                   www.bahar22.com

بهاربيست                   www.bahar22.com

 

 

آن کس که بداند و بداند که بداند... (شعر)

آن کس که بداند و بداند که بداند

باید برود غاز به کنجی بچراند

 

آن کس که بداند و نداند که بداند

بهتر که رود خویش به گوری بتپاند

 

آن کس که نداند و بداند که نداند

با پارتی و پولش خرک خویش براند

 

آن کس که نداند و نداند که نداند

بر پست ریاست ابدالدهر بماند!

 بهاربيست                   www.bahar22.com

بهاربيست                   www.bahar22.com

بهاربيست                   www.bahar22.com

 

 

غلط ننويسيم

نگوييم " وب سايت " بگوييم : رايانه جا يا تارانه

 

نگوييم " وب " بگوييم : جايانه يا تار

 

نگوييم " وب مستر " بگوييم : صاحب تار يا تارزن

 

نگوييم " ايميل " بگوييم : نامه برقي

 

نگوييم " ايميل آدرس " بگوييم : نشاننامه برقي

 

نگوييم " چت " بگوييم : زر

 

نگوييم " چت روم " بگوييم : زرستان با زرگاه

 

نگوييم " مانيتور " بگوييم : نمايانه

 

نگوييم " کي بورد " بگوييم : دکمه گاه

 

نگوييم " اسکنر " بگوييم : عکس برگردان

 

نگوييم " پرينتر " بگوييم : چاپانه يا چاپگر

 

نگوييم " ماوس " بگوييم : موش

 

نگوييم " ديسک " بگوييم : گردالي

 

نگوييم " سي دي (کامپکت ديسک) " بگوييم : کامل گردانه يا کاف گاف

 

نگوييم " ديسکت " بگوييم : گردکي

 

نگوييم " هارد ديسک " بگوييم : سخت گردالي

 

نگوييم " نوت بوک " بگوييم : رايانه رو

 

نگوييم " لينک " بگوييم : چسبانک

 

نگوييم " مايکروسافت " بگوييم : کوچک نرم يا نرم بچه

 

نگوييم " اکانت " بگوييم : برات

 

نگوييم " ماوس پد " بگوييم : خرش گاه

 

نگوييم " فوتوشاپ " بگوييم : عکاسخانه

 

نگوييم " اينترنت " بگوييم : جهان شبکه

 

نگوييم " اينترانت " بگوييم : درون شبکه

 

نگوييم " اينترنت اکسپلورر " بگوييم : جهانگرد شبکه

 

نگوييم " وب براوزر " بگوييم : تارياب

 

نگوييم " کرسر " بگوييم : ريزينه

 

نگوييم " بيل گيتس " بگوييم : حساب دروازه

 

نگوييم " هات ميل " بگوييم : داغنامه

بهاربيست                   www.bahar22.com

پ.ن ۱:ببخشید سرم خیلی شلوغه تورو خدا اعتراض کنیدبهاربيست                   www.bahar22.com

 

پ.ن ۲:امروز یه روز خاصه ادامه مطلبو بخون اگه گفتی

بهاربيست                   www.bahar22.com

 

ادامه نوشته

اذامه وبلاگ

با اینکه یه مدتی است که زیاد دل و دماغ ندارم ولی اومدم بهتون سربزنم

البته خواستید نظر بدید تو پست پایینی نظر بدید.!!!

شاید آن روز که سهراب نوشت
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت ؟
باید اینگونه نوشت:
چه شقایق باشی چه گل نسترن و یاس !!!!


 

زندگی اجباریست زندگی باید کرد!!!!!!
تو ادامه مطالب هم یه چیز قشنگ هست اما چون زیاد بود این طرف نذاشتمش
ادامه نوشته

اين به معني آخر اين وبلاگ نيست(زود قضاوت نكنيد)

بعد از يه تاخير طولاني بازم سلام.

اميدوارم كه از دست انتحانات جون سالن به در برده باشيد.

راستش امروز آخرين امتحانمون هم داديم و حالا ....

.

.

ديگه يك۴ در كار نيست

با از بين رفتن يك۴ ديگه خاطره اي هم در كار نيست چه كار  ميشه كرد ديگه

از قديم گفتند لب جوي نشين و گذر عمر ببين.عمر يك ۴ هم بالاخره سر اومد

راسيتش اول بايد عذرخواهي ميكردم كه خيلي دير شد آپم بعدشم بايد بگم كه حتما سر فرصت به همه نظراتون جواب ميدم.چكار ميشه كرد ديگه سرمون شلوغه(خداييش اگه شما ۷۶۴ ايميل تو ياهو و۷۹ تا ايميل توي جيميل داشتيد چي كار ميكرديد علاوه بر كاراي ديگه!)

خلاصه ميخواستم چند تا راه حل واسه اين كار پيشنهاد كنم نظر بديد كه چه كار كنم.

۱.وبلاگ ببندم.

۲.دست به وبلاگ نزنم و يكي جديد باز كنم

۳.با همين وبلاگ با مطالب طنز و خوشگل در خدمتتوت باشم.

حتما نظر بديد يادتون نره!!!!

موقتا خداحافظ

کاش بخونی

یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه.

 

یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه.

 

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده.

 

یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه.

 

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه.

 

یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره.

 

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره.

 

یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به

 

کمکت همه جا رو جمع و جور کنه.

 

یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی.

 

یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

 

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی.

 

یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه.

 

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می

 

دونه.

 

یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه.

 

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.

 

یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

روز خوب

سلام من دوباره با یه خاطره از کلاسمون اومدم

قضیه از این فرار بود که یه عده از بچه هامون  توی ترنمنت (به سایت خانه ریاضیات مراجعه کنید) و المپیاد قبول شده بودند

معلم ریاضی گل ما هم که خیلی خوش ذوق بودند قرار گذاشتند که یه جشن کوچیکی ترتیب بدند به این ترتیب که شیرینی بیارند و ما هم بهشون هدیه بدیم.

اما از امروز که زنگ آخر ریاضی داشتیم . اونایی که قرار بود شیرینی بیارند به جای شیرینی چیپس و ماست موسیر اورده بودند و معلم گلمون هم یکی یه دونه کتاب به عنوان یادگاری بهشون هدیه هایی داد و ما هم که دیگه سنگ تمام گذاشتیم(بیچاره کلاس پایینی هامون امتحان فیزیک داشتند البته باید بگم کلاسای اطرافمون رفته بودند سخنرانی انتخاب رشته)

بعدشم کف زمین پهن شدیم ئ دور هم چیپس و ماست خوردیم .

پ.ن1:جاتون خیلی خالی بود البته فکر کنم اگه میومدید وسط کلاس جاتون نمیشد.

پ.ن2: با تشکر از معلم ریاضی گلمون  که یکمی تنوع به ما داد.

پ.ن3:با تشکر از نیوتن که هماهنگ کننده بود.

پ.ن4:با تشکر از شیوید که منو مجبور کرد این آپ را بذارم و اگر نه حالاحالاها قصد آپ کردن نداشتم.

پ.ن5:ننه غرغرو 1 جات واقعا خالی بود.

یه آپ چند منظوره

اول باید بگم که شرمندم

یه مدتی دستم به امتحانات بند بود

یا اینکه داشتم زدست ناظم گرامی حرص میخوردم اما حالا جبران میکنم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دعای دخترها و پسرهای مجرد

 

اللهم نزلنا جوانک الرشید، الغنى و الصاحب المدرک و بالخصوص المسکن الگنده!

راکب زانتیا.

مطیع الامر.

لا خواهر و لا مادر.

متخصص الطبخ الغذاء لذیذ و النظافت المنزل و ماهر بالتعویضة الکهنة الطفل الصغیر.

الخاصه: الزن ذلیلا

آمین یا رب العالمین .......!

بده منتظریم .................!

 

دعای پسرهای مجرد

الهم نزلنا حوریاً تک دانه و هیکل توپ (خدایا منو به خاطر این درخواست سنگینم ببخش)...!

 کم توقعا...!

السّن الصغیرا...!

I Need  لا کوزه ترشی...!

الوضع المالی.... عالی و جهیزیتها کاملةُ...!

و والدینها رو به موتا، ترجیحاً لا خواهر و مادر و پدر و کلهم فک و فامیلا...!

الچشم البسته (لا آفتاب مهتاب دیده)...!

کدبانوا فی المور المنزل (همه جور چیزا)...!

١٨٠% مطیع الامر، لا چون و چرا و تسلیماً لخشمنا...!

قویاً فی تحمل بوی جوراب و الغیر چیزها...!

یا رب اعطینا الیک For Me فوری....!


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

آقا این سایت فیلتره

 

وقتی که سایت یا وبلاگی را فیلتر  میکنند شاید شاهد چنین جملاتی هم باشیم

مشترک گرامی سایت زیر فیلتر است .

مشترک گرامی بابا فیلتره تو چرا حالیت نیست  دستت رو از روی اون F5  صاحاب مرده بردار دیگه .

مشترک گرامی اوا خجالت نمیکشی دنبال من میای .

مشترک گرامی پیشته  چخه .

مشترک گرامی دست نزن جیزه .

مشترک گرامی به جان مادرم اگه یه بار دیگه از این ورا رد بشی با این دفعه میشه دوبار .

مشترک گرامی شرمنده نداری ده هزار تومان دستی بهم بدی . الان مخابرات چند ماهه که حقوقمون رو نداده بهت پس میدم .

مشترک گرامی فیلتر شکن خوب سراغ نداری .

بازم تویی مشترک گرامی رو تو برم هی .

مشترک گرامی دیگه ای نبود .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خداییش قیافه رو ....

ــ  قیافه ی کسی که شنا بلد نیست و یه نفر از عقب هلش می ده توی استخر .

ــ قیافه ی محصلی که تقلب در جیب دارد و مراقب هم بالای سرش ایستاده . 

ــ قیافه ی یک آدم پیزوری که گوشه ی خیابان جلوی دوربین یک عکاس دوره گرد قیافه گرفته ! 

ــ قیافه ی کسی که به بهانه ییه کار مهم از رفیقش خداحافظی می کنه و می ره سینما ، ولی وقتی دم گیشه می رسه رفیقش را می بینه که مثل شاخ شمشاد ایستاده و او را تماشا می کنه . 

ــ قیافه ی آدم متکبری که در یک مهمانی مجلل دستش به لیوان نوشابه می خورد و همه ی نوشابه ها می ریزد . 

ــ قیافه ی یه پسر خوشتیپ که جلوی یک مدرسه ی دوخترونه می خوره زمین . 

ــ قیافه ی کسی که بعد از پیاده شدن از تاکسی یادش میاد کیف پولشو جا گذاشته . 

ــ قیافه ی شاگردی که برای گرفتن نمره ی 20 تاریخ را عالی یاد گرفته ، اما وقتی سر جلسه ی امتحان می نشینهمی بینه هندسه داره نه تاریخ ! 

ــ قیافه ی کسی که در خارج از کشور بعد از خوردن یک غذایی که نمی دونسته اسمش چیه ، می فهمه از گوشت قورباغه درست شده . 

ــ قیافه ی خواب آلودی کارمندی که بعد از دیر رسیدن به اداره می فهمه پیژامشو عوض نکرده .

 

 
                        تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

  با کلاس بر خورد کنید....

اگر شما ذاتا" انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:
اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : "موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش
"
اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : "از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم
"
اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : "با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم
"
اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : "دیشب با قهوه جوش اینجوری شد
"
اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : "به سیم گیتارم گیر گیر کرده
"
اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : "چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد
"
اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: "که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است
"
اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : "الکی می گویند زانتیا ایربگ داره
"
اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:"حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد
"
اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:"بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!


 ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 هیزم شکن

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد. یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی: هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

 

               
                                         
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

عاقبت چت

شدم با چت اسیر و مبتلایش /   شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم /  تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد /  ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش /  کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست /  ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من /  اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت
می نمودم /  به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام /  که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم /  زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده /  که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست /  زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت /  هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار /  گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود /  زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت /  توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا /  بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا /  کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من /  بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم /  از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست /  دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر /  نیابم با چت
از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» /  به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت /  سرانجامی ندارد قصّه ی چت



تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
اینم برای کسانی که خوششون میاد به دخترا بخندند
 

وقتی در صف شیر مردم جایشان را به شما نمی دهند؟ وقتی کرایه تاکسی را می
دهید راننده نمی گوید قابلی نداره؟ وقتی لبخند می زنید بچه های کوچیک از
ترس قیافه شماگریه می کنند ؟ وقتی راه میروید بهتر است که راه نروید؟ آیا
وقتی به زیبایی فکر می کنید همان زمانی است که به خودتان فکر نمی کنید؟
اگر می خواهید وقتی قدم بر میزنید مردان کف بر شوند، اگر می خواهید وقتی
پلک میزنید مردان در خاک و خون غوطه ور شوند، اگر می خواهید وقتی با آنها
صحبت می کنید خود را تکه تکه کنند، اگر می خواهید وقتی به آنها لبخند
میزنید از کت خود یه چرخ گوشت در آورند و خود را چرخ کنند به موارد ریز
توجه کنید:
حالا به نکات زیر بی زحمت کمی دقت کنین تا شاید فرجی بشه

در باب ادای جملات:

در ادای جملات و واژه ها دقت خاصی مبذول فرمایید. به طور مثال اول هر جمله از واژه

( آخی ) استفاده کنید.

حتی المقدور واژه های پایانی جمله را کمی بیشتر از حد معمول بکشید به طور مثال:

(فردا می بینم………… ……… .ت)

اشوه فراموش نشه هاااا

سعی کنید ریتم پلک زدنتان را با میزان هجاهای جمله تان هماهنگ کنید مثلا در جمله

”من به فلان چیز علاقه دارم” برای ”من” یک پلک و برای ”به فلان چیز علاقه دارم” ?عدد پلک بزنید.

لطفا امتحان کردنو بزارین واسه بعد بزارین ادامه درسو بدم

 

در باب خوردن غذا:

در حین خوردن بایستی بسیار جلب توجه کنید برای این کار جسم خوردنی را از
انتها با دو انگشت اشاره و شست گرفته و پیش از فرو بردن کامل در دهان جسم
ر با لبها بازی دهید(میدونم نمیتونی جلوی شیکمتو بگیری و میخوای همشو یه
جا بزاری دهنت حالا این دفه رو کم کم بخور)

غذا را به نحوی بجوید که لبها به طور یکی در میان غنچه گردد.

 

در باب راه رفتن:

سعی کنید تق تق پاشنه کفشتان به گونه ای تنظیم گردد که یک ملودی عاشقانه را برای مخاطب تداعی کند.

هیچگاه فاصله مابین قدمهایتان از دو سانتیمتر تجاوز نکند هر جند عجله داشته باشید.

 

در باب لبخند زدن:

آداب لبخند زدن بستگی به مستقیمی به وضعیت دندانهایتان دارد اگر
دندانهایتان کج و معوج، لک لک، فاصله دار و دارای سایر نا هنجاریها
دارید(که متاسفنه یا خوشبختانه اکسر خانوما همین وضو دارن) …….. تبسمی
کفایت میکند

اگر دندان کناری خود را طلا کرده اید از همان طرف بخندید

اگر اصولا دندانی در کار نیست به گونه ای چشمان را خمار کنید که کار لبخند را میکند

 

در باب ورود به کلاس:

هنگامی وارد کلاس شوید که حداقل یک ربع ساعت از شروع آن گذشته و همه دانشجویان سر کلاس حاضر باشند.

به قول خودتون هر جا دیر بری کلاس داره

موقع نشستن دورترین و سختترین صندلی را برای نشستن تا حسابی رسیدن به
صندلی مورد نظر طول بکشد سپس ده دقیقه وقت به جمع و جور کردن مانتو اختصاص
بدید

بهتر است هنگام ورود به کلاس کاور گیتاری (ولی خالی) روی دوشتان حمل شود

 

خوب دیگه حالا بعد از اندک ماهی دل اوون پسر رو بردی و فرداش بهتون پیشنهاد خواستگاری میده

خانمهای محترم تمامی مطالب جنبه ی طنز داره و هر چند میدونم جنبه بسیار بالاست ولی دیگه عادتی شده هر دفعه باید بگم که بعدش نفرین(کاش نفرین ناسزا میدن بعضیا)نباشه

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

شعر جالب و بامزه ی جزوه:

اینکه بردی جزوه ام را اشتباهی پس بده****جز فراموشی ندارم من گناهی پس بده

روسیه گردم بدون جزوه من در امتحان****از برای من نخواهی روسیاهی پس بده

روز و شب چشمم براه جزوه می باشد بیا****گر تو هم داری چو من چشمی براهی پس بده

صد کلاه بوقی به سر دارم ز فرط تنبلی****تا نرفته بر سرم دیگر کلاهی پس بده

گیر ما دیگر نیاید جزوه پس این جزوه را****مستقیما گر نمیخواهی براهی پس بده

جان تو مشروط می گردم به جان مادرت****لازمش داری نگه دار از نخواهی پس بده

جزوه از من می بری من مرکز نشرم مگر****ای به قربانت شود جانم الهی پس بده

گر تو هم مانند من بی جزوه ای باشد بیا****مال تو این جزوه اما گاه گاهی پس بده

چند ماهی مال تو اما دو روزی نزد من****من نمی گویم که آن را چند ماهی پس بده

از دعای هر شب و آه سحر اندیشه کن****تا نرفته بر فلک از سینه آهی پس بده

من نمی دانم چرا این جزوه را کش رفته ای****لعنت و دشنام و نفرین گر نخواهی پس بده


راستی نظر یادتون نره
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

وقتی اصفهانی ها یکدیگر را مهمان میکنند:

ماجرا از اونجا شروع میشه که ما مدرسه را از  پنج شنبه یعنی تاریخ20/12/88 تعطیل کردیم و بعد از پنج شنبه به مدرسه نرفتیم .

جمعه را گذروندیم ولی بشنوید از روز شنبه یعنی22/12/88 که جاتون خالی یه سری به مدرسه پارسالمون زدیم و خیلی خوش گذشت برگشتیم خونه .

از اونجا که چند تا از همکلاسی های گرامی را توی مدرسه ی پارسال دیدیم یه زمزمه ای شندیم که خانم ناظم گرامی تک تک به همه ی ماها زنگ زده و گفته فردا و پس فردا باید بیایید مدرسه.

رسیدیم خونه و زنگ های خانم ناظم که حتی از یک نفر از صدو خورده ای  نفر از ما ها هم غفلت نکرده بود.

ما هم دست از پا درازتر امروز یعنی23/12/88 به مدرسه رفتیم و تا تونستیم معلم هامون را اذیت کردیم.خلاصه زنگ اول که پرورشی داشتیم معلم گرامیمون حتی از یک لحظه آموزش درس شیرین زیست غفلت نکرد)ما که آخرش نفهمیدیم چرا ما باید سر زنگ پرورشی زیست بخونیم خوب اسمشو میذاشتن زیست!!!!!!(

زنگ دوم هم که شیمی داشتیم نصفشو جیم زدیم و با خانممون بازی کردیم(البته بازی با فرمول های شیمی)

اما بشنوید از زنگ آخر که بی کار بودیم یه سری از بچه ها دستشون به "ابزارآلات قبیحه " بند بود یا اینکه چشمک بازی میکردن یه دو سه نفر هم داوطلبی امتحان زیست میدادند

حالا بشنوید از گروه آخرکه به مستخدم مدرسه گفته بودند براشون چیپس با ماست بخرد حدس میزنید نتیجه اش چی بود ؟؟

طبق یه ضرب المثل اصفهانی که میگه "مفت باشه کوفت باشه" بچه ها تا اونجا که جا داشتند خوردند ولی آخر کار ماستها اضافه اومد ما هم که هممون هفتاد پشت اصفهانی بودیم تصمیم گرفتیم با انگشت بخوریم ولی بعدش بچه ها افتادند به گندکاری و نتیجه اش هم این شکلی بود:!!!

مهریه خانومها از دیرباز تا کنون!

عصر شكار : 20 كیلو گوشت دایناسور ، 40 كیلو گوشت اژدها .
 

نتیجه : دایناسورها منقرض شدند ...


عصر كشاورزی : 24 دست تبر سنگی ، 24 دست تیغه و داس جنگی .
 

نتیجه : افزایش قتل به دلیل دم دست بودن داس برای خانوم‌ها ...


عصر فلز : 70 ورقه مسی ، 50 تا خنجر مفرغی و سرگرز آهنی .
 

نتیجه : افزایش شکستگی سر مردان به دلیل تماس با گرز آهنی...


عصر بخار : 30 هزارتومان و بخار کردن آب حوض خانه عروس خانوم .
 

نتیجه : کمبود آب و جیره بندی شدن آب...


عصر صنعت : 1 میلیون پول ، 14 سكه طلا ، یك اتومبیل و هرچی که با ص شروع می‌شد .
 

نتیجه : بنا به درخواست آقایان تولید ژیان آغاز شد ...


عصر كامپیوتر : هم وزن عروس خانم سكه طلا !!!
 

نتیجه : هرچی عروس خانوم مانکن تر باشد بهتر است ...

عامل اصلی انقراض دایناسورها ==> عروس‌ها

عامل اصلی کشته شدن مردها ==> عروس‌ها

عامل اصلی ناقص شدن مردها ==> عروس‌ها

عامل اصلی کمبود آب در تابستان‌ها ==> عروس‌ها

عامل اصلی افزایش ماشین‌های فرسوده در سطح شهر ==> عروس‌ها

عامل اصلی افزایش چاقی و افزایش بیماری‌ها ==> عروس‌ها

امتحان دامادها

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.

یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.

یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت ...

دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم ! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد...

داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم ! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید.

زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت...

امّا داماد از جایش تکان نخورد.

او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.

همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم ! از طرف پدر زنت»

فرهنگ لغت خاله،عمه،دایی،عمو

 

- خاله

معنای لغوی : خواهر مادر

معنای استعاره ای : هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد .

غذای مورد علاقه : آش کشک.
ضرب المثل : خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود .

زیر شاخه ها : شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازی دوران کودکی  که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا   باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید .

مشاغل کاذب : خاله زنک بازی، خاله خانباجی .

چهره های معروف : خاله خرسه، خاله سوسکه.

داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است .


۲- عمه

معنای لغوی : خواهر پدر

معنای استعاره ای : هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد .

نقش سمبلیک : به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل : ۱ – جواب همه ی حرف های بدی که میزنید . مثال :  عمته … ۲ – جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره … ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی . ۴ – خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم …

غذای مورد علاقه : شله زرد، سمنو .

ضرب المثل : ندارد (تخفیف به دلیل   تعدد در   نقش های سمبلیک ).

زیر شاخه ها : شوهر  عمه: یک مرد   پولدار که   سیبیل قیطانی دارد  . پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی   که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند .

چهره های معروف :  عمه لیلا .

ترجیع بند : دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست. (شما رو نمی دونم ولی من اینو از عمه ام می شنوم نه از خاله ام !)

داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است .

۳ – دایی

معنای لغوی : برادر مادر

معنای استعاره ای : هر   مردی که با   مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از معدود مردانی که   هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد .

غذای مورد علاقه: فسنجون .

ضرب المثل : عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود .

زیر شاخه ها :   زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید .  پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی   که در بزرگسالی   مثل یک همرزم ساپورتتان   می کنند .

چهره های معروف :  علی دایی، دایی جان ناپلئون .

ترجیع بند : همه چیز زیر سر این انگلیساست .

سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید .

۴ – عمو

معنای لغوی : برادر پدر

معنای استعاره ای : هر   مردی که با   پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد .

نقش سمبلیک : یکی از مردانی   که شما   همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید   کارتون ببینید  تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود .

غذای مورد علاقه : قرمه سبزی، آبگوشت .

ضرب المثل : عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند .

زیر شاخه ها :  زن عمو :  یک   زن خوشگل   که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی  که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید .

مشاغل کاذب : بازی در قصه های ایرانی .

چهره های معروف :  عمو زنجیرباف،  عمو یادگار، عمو پورنگ .

داشتن یک   عمو ی   پولدار خیلی خوب است .

خصوصيات آقا پسرها از 14 تا 27 سالگي

اینم یه آپ به شدت فمینیستی

 

ادامه نوشته

یه کشف بزرگ چرا دماغ بعضیا بزرگه

این مطلب همین حالا با ایمیلم بدستم رسید
دستت درد نکنه شیوید جون
ا حالا فكر كرديد كه چرا اكثر ايرانيا دماغشون بزرگه؟؟؟؟
خوب از اونجايي كه من خيلي بيكارم به اين مسئله تفكراتي بسياري داشتم
و بالاخره كشفش كردم
همين چند روز پيش نظريمو اثبات كردم
 
تو تاكسي نشسته بودم و پشت يه چراغ قرمز طولاني گير كرده بودم
هيچ چاره‌ايم نداشتم جز اين كه به اطرافم نيگا كنم
 
تو ماشين بغل دستي.. يه آقاي شيك و مجلسي تا جايي كه جا داشت دستش تو دماغش بود
و اصلنم توجهي به اطرافش نداشت.. انگار نه انگار
اه اه اه چندشم شد
 
رومو كردم اون‌ور.. اي باباااا
تو ماشين سمت چپي.. دو تا بچه‌اي كه عقب نشسته بودن.. هر دوشون مشغول بودن....
اي خداااا يعني تا اين حد
 
و آخرسر چشم به راننده تاكسي افتاد كه درگيري زيادي با دماغش داشت( من به جاش خجالت کشیدم  )
منم خيلي شيك و مجلسي فقط احساس شكوفه‌هاي بهاري بهم دست داده بود
 
حالا مي‌فهميد كه چرا ما ايرانيا دماغاي بزرگي داريم
باور نمي‌كنيد.. فقط كافيه يه ذره به اطرافتون دقت كنيد
 
تازه من اينم شنيدم كه تو خيلي از كشوراي دنيا دست بردن بچه به صورتش يه گناهه و اينو به بچه‌هاشون ياد مي‌دن
ولي از اونجايي كه ما اصلا به اين قضيه اعتقاد نداريم به هيچ زبون زنده‌اي هم نمي‌تونيم تو مخ بچه‌هامون كنيم
 
دقت كرديد كه چقد بچه‌ها دوست دارن دست تو دماغشون كنن
تا اونجايي كه حتي حاضر نيستن اين لذتو تو بزرگي از دست بدن

و ماجرای شنبه....

توجه توجه!

این مطلب به سفارش نیوتن درج شده

یه روزی یه شنبه ای (البته منظورم همین هفته است)دبیر گل فیزیکمون

از این قرار بوده که انگار پاشون مو برداشته بوده

حال بشنوید از دوست گرامی ما متحرک که سرشو بزنید دمشو بزنید همش تو فکر دبیر فیزیکمونه

و از قرار معلوم بعد از شنیدن این خبر بد حداقل تا حالا که دو روز از این ماجرا گذشته ناراحته

امیدوارم هرچی زودتر حال دبیر گلمون خوب بشه

داستان شنل قرمزي(طنز)

»يه روز مادر شنل قرمزي رو به دخترش کرد و گفت :
عزيزم چند روزه مادر بزرگت مبايلشو جواب نميده . هرچي SMS هم براش ميزنم
باز جواب نميده . online هم نشده چند روزه . نگرانشم .
چندتا پيتزا بخر با يه اکانت ماهانه براش ببر . ببين حالش چطوره .
شنل قرمزي گفت : مامي امروز نميتونم .
قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بريم ديزين اسکي .

مادرش گفت : يا با زبون خوش ميري . يا ميدمت دست داداشت گوريل انگوري لهت کنه .
شنل قرمزي گفت : حيف که بهشت زير پاتونه . باشه ميرم .
فقط خواستين برين بهشت کفش پاشنه بلند نپوشين .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بيان.
مي خوان ازت خاستگاري کنن واسه پسرشون .
شنل قرمزي گفت : من که گفتم از اين پسر لوس دکتر خوشم نمياد .
يا رابين هود يا هيچ کس . فقط اون و مي خوام .
شنل قرمزي با پژوي ??? آلبالوئي که تازه خريده از خونه خارج ميشه .
بين راه حنا دختري در مزرعه رو ميبينه .
شنل قرمزي : حنا کجا ميري ؟؟؟
حنا : وقت آرايشگاه دارم . امشب يوگي و دوستان پارتي دعوتم کردن .
شنل قرمزي: اي نا کس حالا تنها ميپري ديگه !!
حنا : تو پارتي قبلي که بچه هاي مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازي در آوردي .
بهت گفتن شب بمون گفتي مامانم نگران ميشه . بچه ها شاکي شدن دعوتت
نکردن .
شنل قرمزي: حتما اون دختره ايکبري سيندرلا هم هست ؟؟؟
حنا : آره با لوک خوشانس ميان .
شنل قرمزي: برو دختره ...........................................
( به علت به کار بردن الفاظ رکيک غير قابل پخش بود )
شنل قرمزي يه تک آف ميکنه و به راهش ادامه ميده .
پشت چراغ قرمز چشمش به نل مي خوره !!!!!
ماشينا جلوش نگه ميداشتن اما به توافق نمي رسيدن و مي رفتن .
ميره جلو سوارش ميکنه .
شنل قرمزي : تو که دختر خوبي بودي نل !!!!!
نل : اي خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .
با اون مرتيکه ...... راه افتاديم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
شنل قرمزي: اون که هاج زنبور عسل بود .
نل : حالا گير نده . وسط راه بابا مون چشمش خورد به مادر پرين رفت گرفتش .
اين دختره پرين هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بيرون .
زندگي هم که خرج داره . نميشه گشنه موند .
شنل قرمزي : نگاه کن اون رابين هود نيست ؟؟؟؟ کيف اون زن رو قاپيد .
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتي ؟ چند ساله زده تو کاره کيف قاپي .
جان کوچولو و بقيه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند ميکنن .
شنل قرمزي : عجب !!!!!!!!!!!!!!
نل : اون دوتا رو هم ببين پت و مت هستن . سر چها راه دارن شيشه ماشين پاک
مي کنن .
دخترک کبريت فروش هم چهار راه پائيني داره آدامس ميفروشه .
شنل قرمزي : چرا بچه ها به اين حال و روز افتادن ؟؟؟؟
نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقاي پتيول شد .
بچه مايه دار شدي . بقيه همه بد بخت شدن .
بچه هاي اين دوره و زمونه نمي فهمن کارتون چيه .
شخصيتهاي محبوبشون شدن ديجيمون ها ديگه با حنا و نل و يوگي و خانواده دکتر ارنست حال نمي کنن

» تفاوت دختر در ايران و آمريکا !!! - نوشته طنز

سلام

آپ جدیدم اندکی که چه عرض کنم خیلی زیاد ضد فمینیستی است

اما برای خنده بد نیست

توصیه:ار بانوان داغ و دوآتیشه خواهشمندم که این مطلب را مطالعه نکنند.

ادامه نوشته

هه هه هه!!!!

سلام

من همین جا از تمتم دوستای گلم عذر میخوام ولی توی آپ خوراک جیگر یه مشکلایی پیش اومد و رمزش سر کاری از آب در اومد(صورت شطرنجی) خلاصه به دل نگیرید البته سبب خنده یه ملت شدیم که اونش خوبه

منم که روم مث سنگ پا قزوینه دوباره این آپم رمزیش کردم

البته این خیلی مهمه

دیری دیرین(صدای شیپور)

نتایج نظرسنجی بود که گذاشته بودم همون که مال مدرسم بود

ولی ازتون یه گله ای دارم اینکه چرا تو نظر سنجی شرکت نمیکنین

پ.ن۱:در پی همین وقایع از حالا تا یه مدتی باتون قهرم

پ.ن۲:شقایق جون تولدت دوباره مبارک

پ.ن۳:دیروز تولد"شقایق" بود.

 

 

 

ادامه نوشته

تولدت مبارک

سلاممممم

خوبم!

امروز (ینی پریروززززز!!!) تولد یه نفره...تولد شقایقه. اون شقایقی که تو پیوندام(لولو) هس. منم که تو نظرای وبش نمی تونستم درست حسابی بهش تبریک بگم....خب به جاش این جا میگم!!!!

خوب غیر از شقایق تولد هم کلاسی گلم "سکوت" است

راستی تولد خانم ناظممون هم هست

 

2. happy birthday

   

الان شروع میشه....وایسا......

دِ یه دیقه صب کن آخه......

-هوی تو....آوردی اونا رو؟

-چیا رو؟

-چیزو میگم دیگه...چی بود اسمش...آهان! کرگدن....!

-اوووووووووو......

وایسا...!

نه هیچ چی....وللش.

خب

1.این از کرگدن.

http://www.wildlife-pictures-online.com/image-files/rhino_pgr-4646.jpg

ووووو!!!

2.اینم از فیلتون.

http://www.akkasee.com/digitalcamera/image/comp/image28.jpg

3.ایشونم که همون یدونه کوهان بسشونه.

http://img.tebyan.net/big/1387/07/1619611205182341311824812671971835747221.jpg

4.و همچنین ایشون هم نباید با دوتا کوهانشون پز بدن!!

http://kids.christiansunite.com/images/animals/camel.jpg

هوی!!! تو چرا این جوری کلتو گرفتی بالا؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

5.ووووو

سوپریز!!! از همه خوشگل تر:

سوسک ماداگاسکار!!!!! عشق من....

http://thehaw.files.wordpress.com/2009/02/ap_hissing_roach_080410_ssh1.jpg

خیلی خوشگله نه؟

6. زرافه فراموش نشه.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9f/Giraffe_standing.jpg/300px-Giraffe_standing.jpg

وووووووو

همچنین قورباغه!!!
http://www.gozir.com/logman/wp-content/uploads/2007/06/1035578-33f.jpg

7.وزغ:

 

http://bioweb.uwlax.edu/bio203/s2009/gutierre_marc/toad15.jpg

8. اینم از زمین بسکت. برو حالشو ببر....(البته ببخشید زیاد استاندارد نیستا!)

اینم توش تا بیکار نمونی:

http://namayeshgah.com/files/7986/Products/17546-MedPic.jpg

10. عکس از روی نتا رو گیر نیوردم. البته خودشو دارما!!!!!

11.خب....حالا بریم سرچی؟؟؟؟ معلومه: کیک!!!!

البته چون سن دقیقتو نمی دونستم همه نوعشو گذاشتم

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/xxxx/2pyxixv%5B1%5D.jpg



 

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/maheeeepenhan/hamed66hcopy.jpg

http://bw4u.files.wordpress.com/2007/03/cake.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/cake195.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/cake403.jpg

25سالتم میدونم نیس...حالا!!


http://www.georgeswonderfulworldofcakes.net/yahoo_site_admin/assets/images/cakes_Noa_birthday_cake_1_01-02-06.116194556_large.jpg

http://coolest-kid-birthday-parties.shippony.com/images/party-tales/first/elad-s/first-birthday-ideas-03.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1211.jpg

بابا میدونم 4سالتم نیست!!!!!

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1253.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1217.jpg

اگه گفتی رو این کیک چند تا شمعه؟؟؟؟؟

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1154.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1138.jpg

http://www.pinkcakebox.com/images/big-cake1148.jpg

نمی دونم مهمونات بعد از خوردن این همه کیک چه حسی بهشون دست میده

من از اینا خیلی خوشم میاد!!!

 

 

خب دیگه...امیدوارم خوشت اومده باشه!!!

فعلن!

خوراک جگر

یه آپ جدید گذاشتم ولی به دلایل 2220000000 گانه ررمزولیده شد.

پ.ن:من جگر خیلی دوست ندارم

پ.ن.2:برای پیدا کردن رمز چند تا کار میتونید بکنید

1.کمی بیشتر دقت کنید

2.کتاب بیشتر بخونید

3.واسم نظر بذارید تا رمزشو بهتون بگم





ادامه نوشته

هدف از مخ زدن در گذر زمان ! ( طنز روز ) !




اصولاً مدرنيته خيلي چيز بديه چون همه چيز و تحت تأثير قرار داده حتي طرز تفکر مردم نسبت به مسائل!البته تاريخ نشون داده که مردان در هر دوره اي از تاريخ براي جلب توجه خانوم ها بايد يه بامبولي سر خودشون پياده مي کردند تا اين موجودات فتنه انگيز ولي در عين حال بسيار خوش خط و خال! يه نيم نگاهي بشون بندازن.اما با گذشت زمان اين خانوم ها که بشدت هم دمدمي مزاج بودند باعث شدن اين مرداي بدبخت براي اينکه روحيه تنوع طلبي زن ها ارضا بشه هي تيپ هاي مختلفي بزنن!خدا ميدونه در آينده چه جوري بايد باشيم تا اين زن ها و دخترا به ما گوشه چشمي نظر بندازند!!!در زير سير تکاملي روش هاي مخ زني در گذر تاريخ رو مشاهده مي نماييد:


در عصر حجر


در اين عصر چون هم زن و هم مرد زبون همديگه رو نمي فهميدن(چون هنوز زبان اختراع نشده بود) کار مردا سخت تر بود.چون ديگه نميشد با صحبت کردن و عزيزم ساعت چنده و ببخشيد مستقيم کدوم طرفه و .... مخ طرف رو بزني.پس بايد با استفاده از ظاهر و عمليات محيرالعقول يه زن رو به دست ميوردي.از جمله روش هاي مخ زني اين دوره عبارت بودند از:


* داشتن گرز بزرگ تر و و محکم تر (مثل امروز که هر کس ماشينش شيکتر و با کلاس تر باشد گزينه هاي بهتري گيرش مياد!)


*داشتن پشم و پيلي در ناحيه سينه آقايون (نکته: پشم و پيلي نام يکي از عضو هاي بسيار مهم و حياتي در بدن مرد هاي قديم بود که نشانه مردانگي هم بود.)


*داشتن غار بزرگ تر


*داشتن لباس!(که اين يکي رو فقط مرفهان بي درد اون دوره داشتند)


هدف از مخ زني: بر اساس نقاشي هاي به دست آمده از روي غار ها انجام اين عمليات احتمالاً هيچ هدفي رو دنبال نمي کرده و تنها جهت هضم شدن غذا بوده!(چون بر اساس مطالعات پزشکي گوشت دايناسور دير هضمه و بايد فعاليت شديد! داشته باشي تا هضم بشه)


بعد از عصر حجر

يه عصري اومد که در اون زن ها خيلي راحت در دسترس بودند و لازم نبود کلي تلاش کني تا مخشون رو بزني. البته به دليل تلاش هاي زيادي که بعضي از زنان فمنيست جهت حذف کردن اين قسمت تاريخ داشته اند ما اطلاعات دقيقي از اين دوران نداريم.ولي ميدونيم هميشه هم نبوده که مردا زجر بکشن!بلکه يه دوره اي توي تاريخ بوده که مردا حالشو بردند و چيز ديگه اي که ميدونيم اينه که احتمالاً زنهاي اين دوره انسانهاي بسيار فهيم و با منطقي بوده اند و خودشون درک کردند که اگر الکي کلاس بذارند ترشيده مي شن و ميمونن روي دست ننه باباهشون واسه همين هيچوقت نه نميگفتند!!!!


دوره هخامنشي

در اين عصر رن و مرد زبون همديگه رو مي فهميدند ولي هنوز ساعت مچي اختراع نشده بود که بشه با گفتن جمله عزيزم ساعت چنده مخ يه دختر خانوم رو بزني! و اصولاً زن هاي اين دوره دو دسته بودند يکي زن هاي اشراف زاده و درباري بودند که کافي بود يه تيکه ناقابل بشون بندازي تا حسابت با کرام الکاتبين و شخص داريوش و کورش کبير باشه و دسته ديگه زن هاي رعيت بودند که تنها کاري که بلد بودند آشپزي و آوردن آب از چاه بود!براي همين در اين دوران براي اينکه يک زن خوب رو براي خودت برداري بايد اول کلي زحمت مي کشيدي و روش هاي شمشير زني و ... رو ياد مي گرفتي.بعد ميرفتي توي جنگ شرکت مي کردي.بعد اگه احياناً زنده مي موندي ميتونستي يکي از زن هاي دشمن رو واسه خودت به غنيمت ببري!پس مي بينيم که باز هم علي رغم اينکه انسان بسيار پيشرفت کرده بود(نسبت به عصر حجر) اما بازم مخ زني يکي از کار هاي شاق بود!اما براي زدن مخ زنان درباري بايد ويژگي هاي زير رو مد نظر قرار ميدادند:


*حداقل يکي از اجداد پدري و مادري بايد يه ربطي به دربار داشته باشه تا مثلاً خون پادشاهان در رگ اون مرد جاري باشه(به اصطلاح امروزي آقازاده باشه!!!)


*داشتن شمشير از جنس طلا و سپر از جنس نقره و نيزه از جنس برنج (رجوع شود به شرايط گرز در عصر حجر)


*داشتن ريش بلند (رجوع شود به شرايط پشم! در عصر حجر)


هدف از مخ زني: بر اساس کتيبه هاي به جا مانده از تخت جمشيد هدف از مخ زني داشتن نوکران و کنيزان زياد و خوردن شراب بوده

دوره قاجار تا امروز

 

در ادامه مطلب



ادامه نوشته