خوش به حال آسمون که هروقت داش بگیره
بیبهونه میباره
به کسی توجه نمیکنه
از کسی هم خجالت نمیکشه
میباره و میباره و میباره
اینقدر میباره تا آبی شه
کاش
کاش میشد مثل آسمون بود
کاش میشد وقتی دلت گرفت
اونقدر بباری که
بالاخره آفتابی شی
بعدشم انگار نه انگار که غمی بوده
انگار نه انگار که بارشی بوده
همه چی فراموشت بشه
ای کاش میشد...
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش...
**********************************
ما آبستن امید فراوان بودیم...! افسوس در زمانه ما کودکان همگی مرده به دنیا می آیند
*********************************믔ŭ>/믔ŭ>>/>>/>>/>
آهن و فولاد هر دو از یک کوره آید برون آن یکی شمشیر گردد آن یکی نعل خر است
***************************************
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی... با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
باز هم اشک گونه هایم را خیس می کند
اشکهایم مجالم نمیدهند
اما درد این فریاد سکوت سکوت بسیار مهیب تر است
نمیدانم چرا این اشک باید پنهان بماند
و این بار او را به خاطر تمام اتفاقات می بخشم
شاید اینگونه دیگر چشمانم بارانی نشود...
دلم،گیر است.پیش کسی گیر نیست بهتر است بگویم دلگیرم.هم از وراثت و هم از محیط.از وراثت چون بنا به آن حساس و دل نازک زاده شدم و از محیط چون تک تک خارهایش بارها دل نازکم راخراش داد. دلم دارد پاره میشود...
چه خوب!!
می گویند اگر بی دل شوی از همه چیز تهی خواهی بود،انسان تهی نیز نه رنجشی دارد نه احساسی که آزرده شود...